غزل شماره ۲۱۹۳

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای صید رخ تو شیر و آهو
پنهان ز كجا شود چنان رو
چندانك توانیش تو می‌پوش
می‌بند نقاب توی بر تو
در روزن سینه‌ها بتابید
خورشید ز مطلع ترازو
اندر عدم و وجود افكند
صد غلغله عشق كه تعالوا
ای قند دو لعل تو خردسوز
وی تیر دو چشم تو جگرجو
سی بیت دگر بخواست گفتن
مستیش كشید گوش از آن سو
سی بیت فروختم به یك بیت
بیتی كه گشاده شد در آن كو

خورشیدسینهعشقلعلمستپنهانچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید