غزل شماره ۲۰۷۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مقام ناز نداری برو تو ناز مكن
چو میوه پخته نگشت از درخت بازمكن
به پیش قبله حق همچو بت میا منشین
نماز خود را از خویش بی‌نماز مكن
گهی كه پخته شدی از درخت فارغ باش
ز گرم و سرد میندیش و احتراز مكن
چو هیچ خصم نماند برو به بزم نشین
سلاح رزم بینداز و ترك تاز مكن
چو صاف صاف برآمد ز كوره نقده تو
مده به كوره هر كوردل گداز مكن
جمال خود ز اسیران عشق هیچ مپوش
چو باغ لطف خدایی تو در فراز مكن

اسیربزمخداعشقلطف


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید