شماره ٢٨٢: ما چو پيمان با کسى بستيم ديگر نشکنيم

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما چو پيمان با کسى بستيم ديگر نشکنيم
گر همه زهرست چون خورديم ساغر نشکنيم
پيش ما ياقوت ياقوتست و گوهر گوهر است
دأب ما اينست يعنى قدر گوهر نشکنيم
هر متاعى را در اين بازار نرخى بسته اند
قند اگر بسيار شد ما نرخ شکر نشکنيم
عيب پوشان هنر بينيم ما طاووس را
پاى پوشانيم اما هرگزش پر نشکنيم
ما درخت افکن نه ايم آنها گروهى ديگرند
با وجود سد تبر، يک شاخ بى بر نشکنيم
به که وحشى را در اين سودا نيازاريم دل
بيش از اينش در جراحت نوک نشتر نشکنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید