شماره ١٥٠: زان عهد ياد باد که از ما به کين نبود

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زان عهد ياد باد که از ما به کين نبود
بودش گمان مهر وهنوزش يقين نبود
اقرار مهر کردم وگفتم وفاکنى
کشتى مرا قرار تو با من چنين نبود
انکار مهر سد ره سد تغافل است
اما چه سود چون دل ما پيش بين نبود
من خود گره به کار خود انداختم که تو
زين پيش با منت گرهى بر جبين نبود
افسانه ايست بودن شيرين به کوهکن
آن روز چشم فتنه مگر در کمين نبود
وحشى کسى که چشم وفا داشتم ازو
زود ازنظر فکند مرا چشم اين نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید