شماره ۸۸٥٦: گل سورى دگر بجلوه گرى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گل سورى دگر بجلوه گرى
مى کند صيد بلبل سحرى
بطراوت سمن رخان چمن
مى برند آب لاله برگ طرى
بوى گيسوى يار مى شنوم
يا نسيم بنفشه طبرى
گل بستان فروز دم نزند
پيش رخسار او ز خوش نظرى
بر درش بسکه دوست مى خوانم
دوست مى خواندم بکبک درى
چون نويسم حديث لعل لبش
قصب جامه ام شود شکرى
پيش چشمش حديث نرگس مست
بود آهو و عين بى بصرى
مردم چشمم افکند بر زر
دمبدم لعل پاره جگرى
روزم از شب نمى شود روشن
بى رخ و زلف او ز بيخبرى
ديو در اعتقاد من آنست
که مرا منع مى کند ز پرى
عمر خواجو بزخم تير فراق
گشت دور از جمال او سپرى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید