شماره ۸۸٥٧: چو چشم مست تو با خواب مى کند بازى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چو چشم مست تو با خواب مى کند بازى
دو چشم من همه با آب مى کند بازى
چنين که غمزه شوخ تو مست و مخمورست
چرا بگوشه محراب مى کند بازى
ببين که آهوى روباه باز صيادت
چگونه با دل اصحاب مى کند بازى
چو خون چشم من آمد بجوش از آنرويست
که با سرشک چو عناب مى کند بازى
ز زير پهلوى پر خار من چه غم دارد
کسى که بر سر سنجاب مى کند بازى
بيا که زلف رسن باز هندو آسايت
شبى دراز بمهتاب مى کند بازى
دلم ز بيخردى همچو طفل بازيگر
بدان کمند رسن تاب مى کند بازى
تفرجيست که شب باز طره ات همه شب
بنور شمع جهانتاب مى کند بازى
عجب ز مردم بحرين ديده ات خواجو
که در ميانه غرقاب مى کند بازى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید