شماره ٦٨٠: ما قدح کشتى و دل را همچو دريا کرده ايم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما قدح کشتى و دل را همچو دريا کرده ايم
چون صدف دامن پر از لؤلؤى لالا کرده ايم
خرقه صوفى بخون چشم ساغر شسته ايم
دين و دنيا در سر جام مصفا کرده ايم
عيب نبود گر ترنج از دست نشناسيم از آن
کز سر ديوانگى عيب زليخا کرده ايم
تا سواد خط مشکين تو بر مه ديده ايم
سر سوداى ترا نقش سويدا کرده ايم
وصف گلزار جمالت در گلستان خوانده ايم
بلبل شوريده را سرمست و شيدا کرده ايم
راستى را تا ببالاى تو مائل گشته ايم
خانه دل را چو گردون زير و بالا کرده ايم
هرشبى از مهر رخسار تو تا هنگام صبح
ديده اختر فشانرا در ثريا کرده ايم
با شکنج زلف مشک آساى عنبر ساى تو
هيچ بوئى مى برى کامشب چه سودا کرده ايم
اشک خواجو دامن دريا از آن گيرد که ما
از وطن با چشم گريان رو بدريا کرده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید