شماره ٦٧٩: ما حاصل از جهان غم دلبر گرفته ايم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما حاصل از جهان غم دلبر گرفته ايم
وز جان به جان دوست که دل برگرفته ايم
زين در گرفته ايم بپروانه سوز عشق
چون شمع آتش دل ازين در گرفته ايم
با طلعتت ز چشمه خور دست شسته ايم
با پيکر تو ترک دو پيکر گرفته ايم
بر ما مگير اگر ز پراکندگى شبى
آن زلف مشکبار معنبر گرفته ايم
تا همچو شمع از سر سر در گذشته ايم
هر لحظه سوز عشق تو از سر گرفته ايم
بى روى و قامت و لب جان بخش دلکشت
ترک بهشت و طوبى و کوثر گرفته ايم
چون دل اگر چه پيش تو قلب و شکسته ايم
از رخ درست گوى تو در زر گرفته ايم
هشيار کى شويم که از ساقى الست
بر ياد چشم مست تو ساغر گرفته ايم
از خود گذشته ايم و چو خواجو ز کاينات
دل برگرفته و پى دلبر گرفته ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید