شماره ٦٠٨: خوشا با دوستان در بوستان گل

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوشا با دوستان در بوستان گل
که خوش باشد بروى دوستان گل
شکوفه مو بدست و ابر دايه
صبا رامين و ويس دلستان گل
سمن را شد نفس باد و روان آب
چمن را گشت تن شمشاد و جان گل
ترنم مى کند بر شاخ بلبل
تبسم مى کند در بوستان گل
لبش با هم نمى آيد از آنروى
که دارد خرده ئى زر در دهان گل
کشد در برقباى فستقى سرو
نهد بر سر کلاه سايبان گل
چو باد از روى گل برقع برانداخت
برآمد سرخ همچون ارغوان گل
بگو با بلبل اى باد بهارى
که باز آمد على رغم زمان گل
دلش سستى کند چون از نهالى
بصحن گلستان آيد خزان گل
بيا خواجو که با مرغان شب خيز
نهادست از هوا جان در ميان گل
مى نوشين روان در ده که بگرفت
چو خسرو ملکت نوشيروان گل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید