شماره ٤٩٣: سبحان من يسبحه الرمل فى القفار

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سبحان من يسبحه الرمل فى القفار
سبحان من تقدسه الحوت فى البحار
صانع مقدرى که شه نيمروز را
منصور کرد بريزک خيل زنگبار
دانا مدبرى که شهنشاه زنگ را
پيروز کرد بر شه پيروز گون حصار
سلطان بنده پرور و قهار سخت گير
ديان عدل گستر و ستار بردبار
گوهر کند ز قطره و شکر دهد ز نى
خار آورد ز خاره و گل بردمد ز خار
در راه وحدتش دو دليلند مهر وماه
بر صنع و قدرتش دو گواهند نور و نار
اى بر در توام سرخجلت فتاده پيش
آخر ز راه لطف بفرما که سر برآر
آنکس که چرخ پيش درش سرنهاده است
برخاک درگه تو نهد روى اعتذار
شکر تو بى نهايت و فضل تو بى قياس
لطف تو بى حساب و عطاى تو بيشمار
ادراک عقل خيره ز ذات و صفات تو
ذاتت برى ز فخر و صفاتت عرى ز عار
ديوانگان حلقه عشق تو هوشمند
دردى کشان ساغر شوق تو هوشيار
راتب بران فيض نوال تو انس و جان
روزى خوران خوان عطاى تو مور و ماه
هر کس که خوار تست ندارد کسش عزيز
وانکو عزيز تست نگويد کسش که خوار
شادى آندلى که غمت اختيار کرد
مقبل کسى که شد بقبول تو بختيار
خواجو چو روى عجز نهادست بردرت
جرمى که کرده است بفضلت که در گذار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید