آنك بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی
غم نخورد از آنك تو روی بر او ترش كنی
می چو در او عمل كند رقص كند بغل زند
ز آنك نهاد در بغل خاص عقیق معدنی
مرد قمارخانهام عالم بیكرانهام
چشم بیار در رخم بنگر پیش روشنی
ننگرد او به رنگ تو غم نخورد ز جنگ تو
خواجه مگر ندیدهای ملك و مقام ایمنی
هیچ عسل ترش شود سركه اگر ترش رود
از پی آب كی هلد روغن طبع روغنی
من كه در آن نظارهام مست و سماع بارهام
لیك سماع هر كسی پاك نباشد از منی
هست سماع ما نظر هست سماع او بطر
لیك نداند ای پسر ترك زبان ارمنی
در تك گور ممنان رقص كنان و كف زنان
مست به بزم لامكان خورده شراب ممنی
پیش تو است این دم او مینبری ز یار بو
مینگری تو سو به سو پله چشم میزنی