غزل شماره ۱۲۸۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شكست نرخ شكر را بتم به روی ترش
چه باده‌هاست بتم را در آن كدوی ترش
به قاصد او ترشست و به جان شیرینش
كه نیست در همه اجزاش تای موی ترش
هزار خمره سركه عسل شدست از او
كه هست دلبر شیرین دوای خوی ترش
زهای و هوی ترش‌های ماش خنده گرفت
حلاوت عجبی یافت‌های و هوی ترش
ترش چگونه نخندد به زیر لب چو شنید
كه جوی شیر و شكر شد روان به سوی ترش
ربود سیل ویم دوش و خلق نعره زنان
میان جوی عسل چیست آن سبوی ترش
پریر یار مرا جست كان ترش رو كو
خمار نیست چرا بودش آرزوی ترش
شتاب و تیز همی‌رفت كو به كو پی من
چرا كند شكرقند جست و جوی ترش
گرفته طبله حلوا و بنده را جویان
كه تا ز جایزه شیرین كند گلوی ترش
عجب نباشد اگر قصد او فنای منست
همیشه شیرین باشد یقین عدوی ترش
غلط مكن ترشی نی برای دفع توست
ز رشك چون تو شكاریست رنگ و بوی ترش
ز رشك جاه امیرست روترش دربان
ز رشك روی عروس است روی شوی ترش
هزار خانه چو زنبور پرعسل داری
به جان تو كه گذر كن ز گفت و گوی ترش

بادهخمارخندهسبوشیرینیقین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید