غزل شماره ۴۶۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست
گر چه غلط می‌دهد نیست غلط اوست اوست
گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود
تعبیه‌های عجب یار مرا خوست خوست
نقش وفا وی كند پشت به ما كی كند
پشت ندارد چو شمع او همگی روست روست
پوست رها كن چو مار سر تو برآور ز یار
مغز نداری مگر تا كی از این پوست پوست
هر كی به جد تمام در هوس ماست ماست
هر كی چو سیل روان در طلب جوست جوست
از هوس عشق او باغ پر از بلبل‌ست
وز گل رخسار او مغز پر از بوست بوست
مفخر تبریزیان شمس حق آگه بود
كز غم عشق این تنم بر مثل موست موست

آتشبزمبلبلتبریزدوستشمععشقهوسوفا


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید