غزل شماره ۳۹۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شدست
آخر ای كان شكر وقت شكرریزی شدست
تو چو آب زندگانی ما چو دانه زیر خاك
وقت آن كز لطف خود با ما درآمیزی شدست
گر بپوسم همچو دانه عاقبت نخلی شوم
زانك جمله چیزها چیزی ز بی‌چیزی شدست
زین سپس با من مكن تیزی تو ای شمشیر حق
زانك از لطف تو ز آتش تندی و تیزی شدست
جان كشیدم پیش عشقش گفت كو چیزی دگر
گفتم آخر جان جان زین سان ز بی‌چیزی شدست
چون حجاب چشم دل شد چشم صورت لاجرم
شمس تبریزی حجاب شمس تبریزی شدست

آتشتبریزحجابزندگانیعشرتعشقلطفچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید