غزل شماره ۶۰۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
هرك آتش من دارد او خرقه ز من دارد
زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد
غم نیست اگر ماهش افتاد در این چاهش
زیرا رسن زلفش در دست رسن دارد
نفس ار چه كه زاهد شد او راست نخواهد شد
گر راستیی خواهی آن سرو چمن دارد
صد مه اگر افزاید در چشم خوشش ناید
با تنگی چشم او كان خوب ختن دارد
از عكس ویست ای جان گر چرخ ضیا دارد
یا باغ گل خندان یا سرو و سمن دارد
گر صورت شمع او اندر لگن غیرست
بر سقف زند نورش گر شمع لگن دارد
گر با دگرانی تو در ما نگرانی تو
ما روح صفا داریم گر غیر بدن دارد
بس مست شدست این دل وز دست شدست این دل
گر خرد شدست این دل زان زلف شكن دارد
شمس الحق تبریزی شاه همه شیرانست
در بیشه جان ما آن شیر وطن دارد

آتشتبریزجامخرقهخندانزلفسمنشمعمستچشمچمن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید