دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
حجتش اينست گويد هر دمى
گر بدى چيزى دگر هم ديدمى
گر نبيند کودکى احوال عقل
عاقلى هرگز کند از عقل نقل
ور نبيند عاقلى احوال عشق
کم نگردد ماه نيکوفال عشق
حسن يوسف ديده‌ى اخوان نديد
از دل يعقوب کى شد ناپديد
مر عصا را چشم موسى چوب ديد
چشم غيبى افعى و آشوب ديد
چشم سر با چشم سر در جنگ بود
غالب آمد چشم سر حجت نمود
چشم موسى دست خود را دست ديد
پيش چشم غيب نورى بد پديد
اين سخن پايان ندارد در کمال
پيش هر محروم باشد چون خيال
چون حقيقت پيش او فرج و گلوست
کم بيان کن پيش او اسرار دوست
پيش ما فرج و گلو باشد خيال
لاجرم هر دم نمايد جان جمال
هر که را فرج و گلو آيين و خوست
آن لکم دين ولى دين بهر اوست
با چنان انکار کوته کن سخن
احمدا کم گوى با گبر کهن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید