دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گرگ را بر کند سر آن سرفراز
تا نماند دوسرى و امتياز
فانتقمنا منهم است اى گرگ پير
چون نبودى مرده در پيش امير
بعد از آن رو شير با روباه کرد
گفت اين را بخش کن از بهر خورد
سجده کرد و گفت کين گاو سمين
چاشت‌خوردت باشد اى شاه گزين
وان بز از بهر ميان روز را
يخنيى باشد شه پيروز را
و آن دگر خرگوش بهر شام هم
شب‌چره‌ى اين شاه با لطف و کرم
گفت اى روبه تو عدل افروختى
اين چنين قسمت ز کى آموختى
از کجا آموختى اين اى بزرگ
گفت اى شاه جهان از حال گرگ
گفت چون در عشق ما گشتى گرو
هر سه را بر گير و بستان و برو
روبها چون جملگى ما را شدى
چونت آزاريم چون تو ما شدى
ما ترا و جمله اشکاران ترا
پاى بر گردون هفتم نه بر آ
چون گرفتى عبرت از گرگ دنى
پس تو روبه نيستى شير منى
عاقل آن باشد که عبرت گيرد از
مرگ ياران در بلاى محترز
روبه آن دم بر زبان صد شکر راند
که مرا شير از پى آن گرگ خواند
گر مرا اول بفرمودى که تو
بخش کن اين را که بردى جان ازو
پس سپاس او را که ما را در جهان
کرد پيدا از پس پيشينيان
تا شنيديم آن سياستهاى حق
بر قرون ماضيه اندر سبق
تا که ما از حال آن گرگان پيش
همچو روبه پاس خود داريم بيش
امت مرحومه زين رو خواندمان
آن رسول حق و صادق در بيان
استخوان و پشم آن گرگان عيان
بنگريد و پند گيريد اى مهان
عاقل از سر بنهد اين هستى و باد
چون شنيد انجام فرعونان و عاد
ور بننهد ديگران از حال او
عبرتى گيرند از اضلال او



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید