شماره ٣٦٢: خوشا در پاى او مردن خدايا بخت آنم ده

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوشا در پاى او مردن خدايا بخت آنم ده
نشان اينچنين بختى کجا يابم نشانم ده
نثارى خواهم اى جان آفرين شايسته پايش
پر از نقد وفا و مهر يک گنجينه جانم ده
سخن بسيار و فرصت کم خدايا وصل چون دادى
نمى بخشى اگر طول زمان طى لسانم ده
سگ خوارى کش عشقم به گردن طوق خرسندى
اگر خوان اميدى گسترى يک استخوانم ده
من و آزردگى از عشق و عشق چون تويى حاشا
گرت باور نمى دارى به دست امتحانم ده
من آن خمخانه پردازم که بدمستى نمى دانم
الا اى ساقى دوران مى از رطل گرانم ده
يکى طومار در دست و در او احوال من وحشى
اگر فرصت شود گاهى به يار نکته دانم ده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید