شماره ٣٥٨: منفعل دل خودم چند کشد جفاى تو

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
منفعل دل خودم چند کشد جفاى تو
عذر جفاى تو مگر خواهمش از خداى تو
گشت ز تاب و طاقتم تاب رقيب منفعل
هيچ خجل نمى شود طبع ستيزه راى تو
شب همه شب دعا کنم تا که به روز من شوى
دل به ستمگرى دهى کو بدهد سزاى تو
رخنه چو ميفتد به دل بسته نمى شود به گل
گو مژه تر مکن به خون خاک در سراى تو
اى رقم فريب عقل از تو بسوخت هستيم
خانه سياه مى کند نسخه کيمياى تو
افسر لطف داشته اين همه عزتش مبر
تارک عجز ما که شد پست به زير پاى تو
اى که طبيب وحشيى خوب علاج مى کنى
وعده به حشر مى دهد درد مرا دواى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید