شماره ٣٣٤: چه کم مى گردد از حشمت بلاگردان نازم کن

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه کم مى گردد از حشمت بلاگردان نازم کن
نگاهى چند ناز آلوده در کار نيازم کن
درخت ميوه اى دارى صلاى ميوه اى ميزن
ولى انديشه از گستاخى دست درازم کن
به ديوانش مرا کارى فتاد اى لطف پنهانى
يکى زان شيوه هاى پيش خدمت کار سازم کن
برون آور ز جيبت آن عنايتها که مى دانى
کليدى وز در زندان غم اين قفل بازم کن
به هيچم مى توان کردن تسلى گر دلت خواهد
نمى گويم که خاص از شيوه هاى دلنوازم کن
حجابست اينکه خالى مى کند پهلوى ما از تو
به يک جانب فکن اين شرم، و رفع احترازم کن
ز من برخاست تکليف از جنون عشق بت وحشى
ببر ديوانگى از طبع و تکليف نمازم کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید