شماره ١٤٤: آن مستى تو دوش ز پيمانه که بود

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن مستى تو دوش ز پيمانه که بود
چندين شراب در خم و خمخانه که بود
اى مرغ زود رام که آورد نقل و مى
دام فريب آب که و دانه که بود
روشن بسان آتش حسنت مى که شد
شمعت زبانه کش پى پروانه که بود
آوازه ات به مستى و رندى بلند شد
افشاى آن ز نعره مستانه که بود
وحشى چه پرسش است که شد با که آشنا
خود گو که او به غير تو بيگانه که بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید