آن مستى تو دوش ز پيمانه که بود
چندين شراب در خم و خمخانه که بود
اى مرغ زود رام که آورد نقل و مى
دام فريب آب که و دانه که بود
روشن بسان آتش حسنت مى که شد
شمعت زبانه کش پى پروانه که بود
آوازه ات به مستى و رندى بلند شد
افشاى آن ز نعره مستانه که بود
وحشى چه پرسش است که شد با که آشنا
خود گو که او به غير تو بيگانه که بود