شماره ١٠٠: از پى بهبود درد ما دوا سودى نداشت

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از پى بهبود درد ما دوا سودى نداشت
هر که شد بيمار درد عشق بهبودى نداشت
بود روزى آن عنايتها که باما مى نمود
خوش نمودى داشت اما آنچنان بودى نداشت
دوش کامد با رقيبان مست و خنجر مى کشيد
غير قصد کشتن ما هيچ مقصودى نداشت
عشق غالب گشت اگر در بزم او آهى زدم
کى فروزان گشت جايى کاشتى دودى نداشت
جاى خود در بزم خوبان شمعسان چون گرم کرد
آنکه اشک گرم و آه آتش آلودى نداشت
داشت سوداى رخش وحشى به سر، در هر نفس
ليک از آن سودا چه حاصل يکدمش سودى نداشت
وحشى از درد محبت لذتى چندان نيافت
هر که جسمى ريش و جان درد فرسودى نداشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید