شماره ١٨: ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
پيدا شده فتيله زخم پنهان مرا
تا زد به نام من غم او قرعه جنون
شد پاره پاره قرعه صفت استخوان مرا
عمرى به سر سبوى حريفان کشيده ام
هرگز نديده است کسى سرگران مرا
از يک نفس برآر ز من دود شمعسان
نبود اگر به بزم تو ، بند زبان مرا
وحشى ببين که يار به عشرت سرا نشست
بيرون در گذاشت به حال سگان مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید