دل چرخ بداختر نرم از يارب نمى گردد
به افسون اين گره باز از دم عقرب نمى گردد
نمى آيد زچندين چشم کار يک دل روشن
شب تاريک، روز از کثرت کوکب نمى گردد
زباران ساز شد گلبانگ رعد ابر بهاران را
بلند آوازه بى ريزش کس از منصب نمى گردد
حجاب باده لعلى نگردد سبزى مينا
زخط پوشيده رنگ سيب آن غبغب نمى گردد
به حرف پوچ صائب هر که نگشايد دهان خود
شهيد زخم دندان ندامت، لب نمى گردد