شماره ۹١٧: گر تو شيرين شکر لب بشکر خنده در آئى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر تو شيرين شکر لب بشکر خنده در آئى
بشکر خنده شيرين دل خلقى بربائى
آن نه مرجان خموشست که جانيست مصور
وان نه سرچشمه نوشست که سريست خدائى
وصف بالاى بلندت بسخن راست نيايد
با تو چون راست توان گفت ببالا که بلائى
سرو را کار ببندد چو ميان تنگ ببندى
روح را دل بگشايد چو تو برقع بگشائى
همه گويند که آن ترک ختائى بچه زانروى
نکند ترک خطا با تو که ترکست و ختائى
چون درآئى نتوانم که مراد از تو بجويم
که من از خود بروم چون تو پرى چهره در آئى
تو جدائى که جدائى طلبى هر نفس از ما
گر چه هر جا که توئى در دل پرحسرت مائى
من بغوغاى رقيبان ز درت باز نگردم
که گدا گر بکشندش نکند ترک گدائى
وحشى از قيد تو نگريزد و خواجو ز کمندت
که گرفتار بتانرا نبود روى رهائى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید