شماره ۹١٤: اى ميان تو چو يک موى و دهان يکسر موى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ميان تو چو يک موى و دهان يکسر موى
نتوان ديدن از آن موى ميان يک سر موى
بى ميان و دهن تنگ تو از پيکر و دل
زين ندارم بجز از موئى وزان يک سر موى
ناوک چشم تو گر موى شکافد شايد
کابروت فرق ندارد ز کمان يک سر موى
تو بهنگام سخن گر نشوى موى شکاف
کس نيابد ز دهان تو نشان يک سر موى
ور نيايد دهنت در نظر اى جان جهان
نکنم ميل سوى جان و جهان يک سر موى
تاب تير تو ندارم که ندارد فرقى
ناوک غمزه ات از نوک سنان يک سر موى
زاهد صومعه در حلقه زنار شود
گر شود از سر زلف تو عيان يک سر موى
نکشد اين دل ديوانه سودائى من
سر از آن سلسله مشک فشان يک سر موى
خواجو ار زانکه بهر موى زبانى گردد
نکند از غم عشق تو بيان يک سر موى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید