شماره ١٠٠: نه آخر تو آنى که ما را زيانى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نه آخر تو آنى که ما را زيانى
نه آخر توانى که ما را زيانى
مگر زين بسودى که ما را بسودى
وزين بر زيانى که ما را زيانى
چو ما را بهشتى چه ما را بهشتى
چو ما را جهانى چه ما را جهانى
تو پروا ندارى که پروانه دارى
تو پيمان ندانى که پيمانه دانى
چراغ چه راغى و سرو چه باغى
که دل را امانى و جانرا امانى
نه خورشيد بامى که خورشيد بامى
نه عين روانى که عين روانى
تو آن کاردانى که آن کاردانى
که از دلستانى ز دل دل ستانى
تو آتش نشانى و خواهى که ما را
بآتش نشانى بر آتش نشانى
تو چشمى و چشم از جفاى تو چشمه
تو جانى و جان بى وفاى تو جانى
تو ماه و مرا پيکر از ديده ماهى
تو خان و مرا خانه از گريه خانى
تو در کار و در کار خواجو نبينى
تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید