شماره ۸۸٨٠: اى رفته پيش چشمه نوش تو آب مى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى رفته پيش چشمه نوش تو آب مى
چشم تو مست خواب و تو مست و خراب مى
فرخنده روز آنکه بروى تو هر دمش
طالع شود ز مطلع جام آفتاب مى
اکنون که باد صبح گشايد نقاب گل
آب فسرده را ز چه سازى نقاب مى
تا کى کنم ز ديده مى لعل در قدح
از گوهر قدح بنما لعل ناب مى
حاجت بشمع نيست که بزم معاشران
روشن بود بتيره شب از ماهتاب مى
هر چند گفته اند حکيمان که نافعست
محروريان آتش غم را لعاب مى
ساقى ز دور ما قدحى چند در گذار
کز بسکه آتشست نداريم تاب مى
چشمم نگر ز شوق تو قائم مقام جام
اشکم ببين ز لعل تو نايب مناب مى
خواجو که هست بر در ميخانه خاک راه
با او مگوى هيچ سخن جز زباب مى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید