شماره ۸۸٧٣: دوش بر طرف چمن گلبانگ مى زد بلبلى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دوش بر طرف چمن گلبانگ مى زد بلبلى
مى فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلى
کانکه زير گنبد نيلوفرى دارد وطن
از گلندامى ندارد چاره و ما از گلى
محمل ما را درين وادى کجا باشد نزول
زانکه در راه محبت کس نيابد منزلى
هيچ بادى بر نمى آيد در اين طوفان و موج
که افکند از کشتى ما تخته ئى بر ساحلى
منکر مستان نباشد هر که باشد هوشيار
زانکه باشد بى جنون هر جا که باشد عاقلى
عالمى کو در خرابات فنا ساغر کشد
پيش ما فاضلتر از صد ساله زهد جاهلى
هيچ دل بر کشتگان ضربت عشقت نسوخت
زانکه زلف دلکشت نگذاشت در عالم دلى
حاصلى در عشق ممکن نيست جز بى حاصلى
چون توان کردن چو ما را نيست زين به حاصلى
خيز خواجو چون ز زهد و توبه کارت مشکلست
باده پيش آور که بى مى حل نگردد مشکلى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید