شماره ۸۸٤٢: کجا باز آيد آن مرغى که با من همقفس بودى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کجا باز آيد آن مرغى که با من همقفس بودى
گهى فرياد خوان گشتى گهم فرياد رس بودى
از آن ترسم که صيادى بمکرش صيد گرداند
که او پرواز نتواند که دائم در قفس بودى
نمى دانم که بر برج که امشب آشيان دارد
بدام آوردمى او را مرا گر زانکه کس بودى
چنان سرمست مى گشتم ز آوازش که در شبها
که ياد آورى از شحنه کرا بيم از عسس بودى
چه مرغى بلبل آوازى چه بلبل باز پروازى
که اين عنقاى زرين بال پيشش چون مگس بودى
بگويم روشنت ماهى سرير حسن را شاهى
که سرو ار راست مى خواهى بر بالاش خس بودى
بجان گر دسترس بودى اسير قيد محنت را
روان در پاى شبرنگش فشاندن يکنفس بودى
درين وادى چه به بودى ز آه و ناله و زارى
اگر خورشيد هودج را غم از بانگ جرس بودى
گلندامى طلب خواجو که در خلوتگه رامين
اگر هرگز نبودى گل جمال ويس بس بودى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید