شماره ۸۸٣٩: چه جرم رفت که رفتى و ترک ما کردى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه جرم رفت که رفتى و ترک ما کردى
به خون ما خطى آوردى و خطا کردى
گرت کدورتى از دوستان مخلص بود
چرا برفتى و با دشمنان صفا کردى
کنون که قامت من در پى تو شد چو کمان
دل مرا هدف ناوک بلا کردى
به خشم رفتى و اشکت ز پى دوانيدم
چو رفت آب رخم عزم ماجرا کردى
چرا چو گيسوى مشکين خويشتن در تاب
شدى و پيرهن صبر من قبا کردى
ز ديده رفتى و از دل نمى روى بيرون
در آن خرابه ندانم چگونه جا کردى
اگر چنانکه ز چشمم شدى حکايت کن
کز آب چون بگذشتى مگر شنا کردى
چو پيش اسب تو ديدى که مى نهادم رخ
بشه رخم زدى و بردى و دغا کردى
کدام وقت ز احوال ما بپرسيدى
کدام روز نگاهى به سوى ما کردى
طبيب درد دل خستگان توئى ليکن
که ديده است که رنج کسى دوا کردى
چو در طريق محبت قدم زدى خواجو
ز دست رفتى و سر در سر وفا کردى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید