شماره ٧٦٥: خيز و در بحر عدم غوطه خور و ما را بين

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خيز و در بحر عدم غوطه خور و ما را بين
چشم موج افکن ما بنگر و دريا را بين
اگر از عالم معنى خبرى يافته ئى
برگشا ديده و آن صورت زيبا را بين
چه زنى تيغ ملامت من جان افشانرا
عيب وامق مکن و طلعت عذرا را بين
حلقه زلف چو زنجير پريرويان گير
زير هر موى دلى واله و شيدا را بين
باغبان گر ز فغان منع کند بلبل را
گو نظر باز کن و لاله حمرا را بين
اى سراپرده بدستان زده بر ملک فنا
علم از قاف بقا برکش و عنقا را بين
گر بدل قائل آن سر و سهى بالائى
سر برآر از فلک و عالم بالا را بين
چون درين دير مصور شده ئى نقش پرست
شکل رهبان چکنى نقش مسيحا را بين
دفتر شعر چه بينى دل خواجو بنگر
سخن سحر چه گوئى يد بيضا را بين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید