شماره ٧٥٣: جان بده يا دگر انديشه جانانه مکن

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جان بده يا دگر انديشه جانانه مکن
دام را بنگر ازين پس طلب دانه مکن
بسته اى با مى و پيمانه ز مستى پيمان
ترک پيمان کن و جان در سر پيمانه مکن
حرمت خويش نگهدار و مکن قصد حرم
ور شدى صيد حرم روى بدين خانه مکن
اگرت دست دهد صحبت بيگانه و خويش
خويش را دستخوش مردم بيگانه مکن
گنج بردار و ازين منزل ويران بگذر
ور مسيحا نفسى چون خر و ويرانه مکن ؟
گر ندارى سرآنک از سر جان در گذرى
چشم در نرگس مستانه جانانه مکن
تو هم اى ترک ختا ترک جفا گير و مرا
صيد آن کاکل شوريده ترکانه مکن
ما چو روى از دو جهان در غم عشقت کرديم
هر دم از مجلس ما روى بکاشانه مکن
حلقه سلسله طره ميفکن در پاى
دل سودازدگان مشکن و ديوانه مکن
رخ مياراى و قرار از دل مشتاق مبر
شمع مفروز و ستم بر دل پروانه مکن
گر نخواهى که کنى مشک فشانى خواجو
پيش گيسوى عروسان سخن شانه مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید