شماره ٧٢٧: اى غمزه جادويت افسونگر بيماران

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى غمزه جادويت افسونگر بيماران
وى طره هندويت سرحلقه طراران
رويت بشب افروزى مهتاب سحرخيزان
زلفت بدلاويزى دلبند جگر خواران
گوئيکه دو ابرويت بيمار پرستانند
پيوسته دو تا مانده از حسرت بيماران
جان آن نبود کو را نبود اثر از جانان
يار آن نبود کو را نبود خبر از ياران
چون دود دلم بينى انديشه کن از اشکم
چون ابر پديد آيد غافل مشو از باران
تا پير خراباتت منظور نظر سازد
در ديده مستان کش خاک در خماران
جز عشق بتان نهيست در ملت مشتاقان
جز کيش مغان کفرست در مذهب دينداران
يوسف که بهر موئى صد جان عزيز ارزد
کى کم شود از کويش غوغاى خريداران
خواهد که کند منزل بر خاک درش خواجو
ليکن نبود جنت ماواى گنه کاران



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید