شماره ٦٦٨: مدام آن نرگس سرمست را در خواب مى بينم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مدام آن نرگس سرمست را در خواب مى بينم
عجب مستيست کش پيوسته در محراب مى بينيم
اگر خط سيه کارش غبارى دارد از عنبر
چرا آن زلف عنبربيز را در تاب مى بينم
اگر چه واضع خطست اين مقله چشمم
وليکن پيش ياقوتت ز شرمش آب مى بينم
دلم همچون کبوتر در هوا پرواز مى گيرد
چو تاب و پيچ آن گيسوى چون مضراب مى بينم
نسيم خلد يا بوى وصال يار مى يابم
بهشت عدن يا منزلگه احباب مى بينم
مرا گويند کز عناب خون ساکن شود ليکن
من اين سيلاب خون زان لعل چون عناب مى بينم
برين در پاى برجا باش اگر دستت دهد خواجو
که من کلى فتح خويش در اين باب مى بينم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید