شماره ٦١٠: يا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
يا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول
بلغ تحيتى و سلامى کما اقول
از تشنگان باديه هجر ياد کن
روزى گرت بکعبه قربت بود وصول
يا رب چنين که اختر وصلت غروب کرد
بينم شبى که کوکب فرقت کند افول
خواهم که سوى يار فرستم خبر وليک
ترسم که همچو من متعلق شود رسول
از چشم ما برون نزند خيمه ساربان
از بهرآنکه برسرآبش بود نزول
عمرى که بيتو مى گذرانند ضايعست
بازا کزين حيات مضيع شدم ملول
دل مى نهم ببند تو گر مى برى اسير
جان مى کنم فداى تو گر مى کنى قبول
گفتم کنم معانى عشق ترا بيان
فضلى که جز عقيله نباشد بود فضول



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید