شماره ٥٧٧: چو حرفى بخوانى ز طومار عشق

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چو حرفى بخوانى ز طومار عشق
شود منکشف بر تو اسرار عشق
بيار آب حسرت که جز سيم اشک
روان نيست نقدى ببازار عشق
نشانم ز کنج صوامع مجوى
که شد منزلم کوى خمار عشق
تلف گشت عمرم در ايام مهر
بدل گشت دلقم به زنار عشق
بيا تا چو بلبل بهنگام صبح
بناليم بر طرف گلزار عشق
کسانى که روزى نگشتند اسير
چه دانند حال گرفتار عشق
بخوانى سواد سويداى دل
اگر برتو خوانند طومار عشق
مکن عيب خواجو که ارباب عقل
نباشند واقف بر اطوار عشق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید