نه مرا بر سر کوى تو بجز سايه جليس
نه مرا در غم عشق تو بجز ناله انيس
نزد خسرو نبود هيچ شکر جز شيرين
پيش رامين نبود هيچ گل الا رخ ويس
گر نه هدهد ز سبا مژده وصل آرد باز
که رساند بسليمان خبرى از بلقيس
مهر ورزان چو جمال تو بها مى کردند
روى چون ماه ترا مشترى آمد برجيس
پيش چين سر زلف تو نيرزد بجوى
نافه مشک ختا گر چه متاعيست نفيس
باغ دور از تو بر مدعيان فردوسست
خار و خس برگ گل و لاله بود نزد خسيس
بر سر کوى خرابات مغان خواجو را
کاسه آنگاه شود پر که تهى گردد کيس