شماره ٥٢٨: اين غزل يک دو نوبت از سرسوز

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اين غزل يک دو نوبت از سرسوز
بلبلى باز گفت در نوروز
کاى گل تازه روى خندان لب
وى دلاراى بوستان افروز
گر بدانستمى که فرقت تو
اينچنين صعب باشد و دلسوز
از تو خالى نبودمى يکدم
وز تو دورى نجستمى يک روز
من چنين از تو دور و بر وصلت
خار سر تيز از آن صفت پيروز
در دلم زان دراز سوختنيست
اين همه زخم ناوک دلدوز
گل بخنديد و گفت خامش باش
و آتش دل ز خار بر مفروز
اگرت هست برگ صحبت ما
ديده باز را به خار بدوز
برکنارى برو چو چنگ بساز
در ميانى بيا چو عود بسوز
هر که دارد سر محبت تو
گو ز خواجو بيا وعشق آموز
وين گهرها که مى کند تضمين
يک بيک ميگزين و مياندوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید