شماره ٥١٩: اى دل ار صحبت جانان طلبى جان درباز

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دل ار صحبت جانان طلبى جان درباز
جان چه باشد دو جهان در ره جانان درباز
مرد اين راه نئى ورنه چو مردان رهش
پاى ننهاده از اول سر و سامان درباز
در ره جان جهان جان و جهان باخته اند
تو اگر اهل دلى دل چه بود جان درباز
تا ترا ديو و پرى جمله مسخر گردد
گر کم از مور نئى ملک سليمان درباز
دعوى زهد کنى دردى خمار بنوش
دين و دنيا طلبى عالم ايمان درباز
درد را چاشنيى هست که درمان را نيست
گر تو آن مى طلبى مايه درمان درباز
تا سلاطين جهان جمله گداى تو شوند
چون گدايان درش ملکت سلطان درباز
با لب و خال وى ار عمر خضر مى خواهى
ترک ظلمت کن و سرچشمه حيوان درباز
تا بچوگان سعادت ببرى گوى مراد
گوى دل در خم آن زلف چو چوگان درباز
سر ميدان محبت بودت ملک وجود
اگرت دست دهد بر سر ميدان درباز
خواجو ار لقمه ئى از سفره لقمان طلبى
ملک يونان ز پى حکمت يونان درباز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید