شماره ٥١٧: دامن خرگه برافکن اى بت کشمير

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دامن خرگه برافکن اى بت کشمير
سرو قباپوش و آفتاب جهانگير
چهره خوب تو رشک لعبت نوشاد
نرگس مستت بلاى جادوى کشمير
نقش جمالت نگارخانه مانى
خط سياه تو روزنامه تقدير
ترک پرى روى من ندانمت امروز
خاطر صحراست يا عزيمت نخجير
خط کله برشکن گلاله برافشان
بند قبا برگشاى و جام طرب گير
از در خويشم مران که از خم گيسو
حلق دلم بسته ئى بحلقه زنجير
درد و غمم چون ز پا فکند چه درمان
کار دلم چون ز دست رفت چه تدبير
کشتن عشاق را چه حاجت شمشير
قصه مشتاق را چه حاجت تقرير
فصل بهاران نه ممکنست خموشى
بلبل شب خيز را ز ناله شبگير
هر که فرو خواند عشق نامه خواجو
کرد پر از خون ديده طى طوامير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید