شماره ٥١٦: ترک عالم گير و عالم را مسخر کرده گير

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ترک عالم گير و عالم را مسخر کرده گير
و ابلق ايام را در زير زين آورده گير
چون ازين منزل همى بايد گذشتن عاقبت
همچو مه برطارم پيروزه منزل کرده گير
گر حيات جاودانى بايدت همچون خضر
روى ازين ظلمت بتاب و آب حيوان خورده گير
همچو فرهاد از غم شيرين بتلخى جان بده
وز لب جان پرور شيرين روان پرورده گير
خون دل خور چون صراحى و بآب آتشى
آبروى آفتاب آتش افشان برده گير
رخ ز مهمانخانه گيتى بگردان چون مسيح
و آسمان را گرد خواص و قرص مه را گرده گير
تا کى آزارى به بيزارى و زارى خلق را
مرهم آزار باش و خلق را آزرده گير
بر بزرگان خرده گيرى وز بزرگى دم زنى
گر بزرگى بگذر اين راه و بترک خرده گير
همچو خواجو تا شود شمع فلک پروانه ات
شمع دل را زنده دار و خويشتن را مرده گير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید