شماره ٤٧٥: همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد
يا چو مرغم بگلستان ارم ياد کنيد
روز شادى همه کس ياد کند از ياران
يارى آنست که ما را شب غم ياد کنيد
گر چنانست که از دلشدگان مى پرسيد
گاه گاهى ز من دلشده هم ياد کنيد
چون شد اقطاع شما تختگه ملک وجود
کى از اين کشته شمشير عدم ياد کنيد
چشم دارم که من خسته دلسوخته را
به نم چشم گهربار قلم ياد کنيد
هيچ نقصان نرسد در شرف و قدر شما
در چنين محنت و خوارى اگرم ياد کنيد
چون من از پاى فتادم نبود هيچ غريب
گر من بى سر و پا را به قدم ياد کنيد
در چمن چون قدح لاله عذاران طلبند
جام گيريد و ز عشرتگه جم ياد کنيد
ور در ايوان سلاطين ره قربت باشد
ز مقيمان سر کوى ستم ياد کنيد
بلبل خسته بى برگ و نوا را آخر
بنسيم گلى از باغ کرم ياد کنيد
سوخت در باديه از حسرت آبى خواجو
زان جگر سوخته در بيت حرم ياد کنيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید