شماره ٤٧٤: سخن يار ز اغيار ببايد پوشيد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سخن يار ز اغيار ببايد پوشيد
قصه مست ز هشيار ببايد پوشيد
خلعت عاشقى از عقل نهان بايد داشت
کان قبائيست که ناچار ببايد پوشيد
ذره چون لاف هوادارى خورشيد زند
مهرش از سايه ديوار ببايد پوشيد
تا بخون جگر جام بيالايندش
جامه کعبه ز خمار ببايد پوشيد
بوسه ئى خواستمش گفت بپوش از زلفم
گنج اگر مى برى از مار ببايد پوشيد
ضعفم از چشم تو زانروى نهان مى دارد
که رخ مرده ز بيمار ببايد پوشيد
تيغ مژگان چه کشى در نظر مردم چشم
خنجر از مردم خونخوار ببايد پوشيد
چهره زرد من و روى خود از طره بپوش
که زر و سيم ز طرار ببايد پوشيد
ديده بنگر که فرو خواند روان سر دلم
گر چه دانست که اسرار ببايد پوشيد
نامه دوست بدشمن چه نمائى خواجو
سخن يار از اغيار ببايد پوشيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید