شماره ٤٦٢: مهى چون او به ماهى برنيايد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مهى چون او به ماهى برنيايد
شهى ز انسان بگاهى برنيايد
چو زلف هندوى زنگى نژادش
هندوستان سياهى برنيايد
به اورنگ لطافت تا به محشر
چو آن گلچهر شاهى برنيايد
دل افروزى چو آن خورشيد خوبان
ز طرف بارگاهى برنيايد
مهش خوانم وليکن روشنست اين
که ماهى با کلاهى برنيايد
ور او را سرو گويم راست نبود
که سروى در قباهى برنيايد
زمانى نگذرد کز خاک کويش
نفير دادخواهى برنيايد
گنهکارم چرا کان آتشم نيست
کزو دود گناهى برنيايد
برو خواجو که آواز درائى
درين کشور ز راهى برنيايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید