شماره ٤٣٤: ايکه هر دم عنبرت بر نسترن چنبر شود

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ايکه هر دم عنبرت بر نسترن چنبر شود
سنبل از گل برفکن تا خانه پر عنبر شود
از هزاران دل يکى را باشد استعداد عشق
تا نگوئى درصدف هر قطره ئى گوهر شود
هر کرا وجدى نباشد کى بغلتاند سماع
آتشى بايد که تا دودى بروزن برشود
چشم را در بند تا در دل نيايد غير دوست
گر در مسجد نبندى سگ بمسجد در شود
از دو عالم دست کوته کن چو سرو آزاده وار
کانکه کوته دست باشد در جهان سرور شود
نور نبود هر درونى را که در وى مهر نيست
آتشى چون برفروزى خانه روشن تر شود
مؤمنى کو دل بدست عشق بت روئى سپرد
گر بکفر زلفش ايمان آورد کافر شود
مى نويسم شعر بر طومار و مى شويم باشک
براميد آنکه شعر سوزناکم تر شود
همچو صبح ار صادقى خواجو مشو خالى ز مهر
کانکه روز مهر ورزيدست نيک اختر شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید