شماره ٤٢٨: مرا وقتى نگارى خرگهى بود

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا وقتى نگارى خرگهى بود
که قدش غيرت سرو سهى بود
نه از باغش مرا برگ جدائى
نه از سيبش مرا روى بهى بود
بشب روشن شدى راهم ز رويش
ز مويش گر چه بيم گمرهى بود
ز چشم آهوانش خواب خرگوش
نه از مستى ز عين روبهى بود
سخن کوته کنم دور از جمالش
مراد از عمر خويشم کوتهى بود
رخم پر ناردان مى شد ز خوناب
که از نارش دمى دستم تهى بود
ز مردان رهش خواجو در اين راه
کسى کو جان بداد آنکس رهى بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید