شماره ٣٨٣: آنکه هرگز نظرى با من شيدا نکند

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آنکه هرگز نظرى با من شيدا نکند
نتواند که مرا بى سر و بى پا نکند
دوش مى گفت که من با تو وفا خواهم کرد
ليک معلوم ندارم که کند يا نکند
اگر آن حور پرى رخ بخرامد در باغ
نبود آدمى آنکس که تماشا نکند
خسرو آن نيست که از آتش دل چون فرهاد
جان فداى لب شيرين شکرخا نکند
گل چو بر ناله مرغان چمن خنده زند
چکند بلبل شب خيز که سودا نکند
هر که را تيغ جفا بردل مجروح زنى
حذر از ضربت شمشير تو قطعا نکند
چون توانم شدن از نرگس مستت ايمن
کانکه چشم تو کند کافر يغما نکند
گل خيرى چو بر اطراف گلستان گذرم
نتواند که رخم بيند و صفرا نکند
هر که احوال دل غرقه بداند خواجو
اگرش عقل بود روى بدريا نکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید