شماره ٣٤٨: دل بدست يار و غم در دل بماند

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل بدست يار و غم در دل بماند
خارم اندر پاى و پا در گل بماند
ما فرو رفتيم در درياى عشق
وانکه عاقل بود بر ساحل بماند
ساربان آهسته رو کاصحاب را
چشم حسرت در پى محمل بماند
کى تواند زد قدم با کاروان
ناتوانى کاندرين منزل بماند
يادگار کشتگان ضرب عشق
نيم جانى بود و با قاتل بماند
اى پسر گر عاقلى ديوانه شو
کانکه او ديوانه شد عاقل بماند
کبک را بنگر که چون شد پاى بند
چشم بازش در پى طغرل بماند
هر که او در عاشقى عالم نشد
تا قيامت همچنان جاهل بماند
دل چو رويش ديد و جانرا در نباخت
خاطر خواجو عظيم از دل بماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید