شماره ٣٣٦: مراد بين که به پيش مريد باز آمد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مراد بين که به پيش مريد باز آمد
بشد چو جوهر فرد و فريد باز آمد
سعادتيست که آنکس که سعد اکبر ماست
بفال سعد برفت و سعيد باز آمد
بعيد نبود اگر جان ما شود قربان
چو يار ما ز ديارى بعيد باز آمد
بگوى نوبت نوروز و ساز عيد بساز
که رفت روزه و هنگام عيد باز آمد
بگير جامه و جامم بده که واعظ شهر
قدح گرفت و ز وعد وعيد باز آمد
بيار باده که هر کو بشد ز راه سداد
بکوى ميکده رفت و سديد باز آمد
فلک نگين سليمان بدست آنکس داد
که از تتبع ديو مريد باز آمد
جهان مثال ارادت بنام آنکس خواند
که شد بملک مراد و مريد باز آمد
بجز مطاوعت و انقياد سلطان نيست
عبادتى که بکار عبيد باز آمد
کسيکه در صف عشق آمد و شهادت يافت
بشد بعزم غزا و شهيد باز آمد
ز کوى محمدت انکس که خيمه بيرون زد
ذميم رفت وليکن حميد باز آمد
شد آشيانه وحدت مقام شهبازى
که از نشيمن کثرت وحيد باز آمد
کسى که مرشد ارباب شوق شد خواجو
عبور کرد ز شد و رشيد باز آمد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید